آیت الله حسن زاده آملی می گفت: سالی برای تعطیلات تابستانی به شمال رفته بودیم. هر روز پس از نماز ظهر و عصر وقتی از مسجد بر می گشتم استراحتی می کردم. روزی که از نماز بازگشتم و در حال استراحت بودم بچه ها که کوچک و به طبع بازیگوش بودند سر و صدا کردند و از خواب برخاستم. از روی خشم و عصبانیت به بچه تندی کردم و حتی به مادرشان نیز اعتراض که چرا بچه را مراقبت نکردید که بتوانم استراحتی بکنم. مادر بچه حرفی نزد و معذرت خواهی کرد.